-
-
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی
-
پرواز کردن کافیست که دیگر بال و پری برایم باقی نمانده استـ از دست تو کجا میتوانم بروم که فرصتی (برای فرار) به من نمیدهی
-
-
-
نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی
چه غم اوفتاده ای را که تواند احتیالی
-
نه راه فرار دارم و نه راه دوستی کسی که میتواند اینچنین شگفتی کند، غم درماندگان را ندارد
-
-
-
همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی
-
تمام عمرم را در غم دوریت سپری کردم اما حتی اگر احتمال داشته باشد که پس از مرگم در روز قیامت به دیدار تو برسم، تحمل دوریت در این دنیا آسان خواهد بود
-
-
-
چه خوشست در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
-
چه خوب است که تمام عمر را با غم دوری تحمل کردن، به امیدی که روزی فرصت دیدار بدست آید
-
-
-
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
-
به تو که تا بحال تجربه گذراندن شبی به بلندی یکسال را نداشته ای، فایدهای ندارد که غم روزگار را تعریف کنم
-
-
-
غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد
که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
-
برای تو که تاکنون چنین حالی را از سر نگذرانده ای، عجیب نیست که به حال دردمندان غصه نمیخوری
-
-
-
سخنی بگوی با من که چنان اسیر عشقم
که به خویشتن ندارم ز وجودت اشتغالی
-
با من حرفی بزن که آنچنان در دام عشق گرفتار شدهام که به دلیل بودن تو، دیگر به خودم مشغول نیستم
-
-
-
چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت
به خلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی
-
ای قیامت! برای چه نشستهای؟ قامت همچون سرو خود را نشان بده (سرو بوستان دارای توازن نیست اما قدوبالای تو برعکس آن، متوازن است، )
-
-
-
که نه امشب آن سماعست که دف خلاص یابد
به طپانچهای و بربط برهد به گوشمالی
-
سماع امشب، سماعی نیست که در آن، دف با یکی دو سیلی راحت شود و عود با گوشمالی ای خلاص شود (حالا حالاها، دف باید سیلی بخورد و عود گوشمالی شود)
-
-
-
دگر آفتاب رویت منمای آسمان را
که قمر ز شرمساری بشکست چون هلالی
-
دیگر چهره پرنور خود را به آسمان نشان نده چرا که ماه از خجالت روی تو مثل هلال شکسته شد
-
-
-
خط مشک بوی و خالت به مناسبت تو گویی
قلم غبار می رفت و فروچکید خالی
-
خط و خال تو که بوی مشک میدهد، آنچنان متناسب هستند که انگار قلم ریز خوشنویسی برای کشیدن خط تو حرکت میکرده و در حین حرکت، قطره ای چکیده و خال تو شکل گرفته است
-
-
-
تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد
گنه ست برگرفتن نظر از چنین جمالی
-
تو هم ای سعدی! نگو که نگاه کردن گناه است؛ گناه آن است که از چنین چهره ای، نگاهت را برگردانی
-
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/بسم-از-هوا-گرفتن-که-پری-نماند-و-بالی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
دانلود متن شعر زیبای سعدی
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
احتیالی
- احتیالی
- حیله انگیزی
سرو
- سرو
-
-
- درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
دف
- دف
-
- سازی کوبهای شامل حلقهای چوبی است که پوست نازکی بر آن کشیدهاند و با ضربههای انگشت مینوازند.
بربط
- عود
- بربط
-
- از سازهای زهی شبیه به تار با کاسهای بزرگتر و دستهای کوتاهتر. از آن جهت آن را بربط نامیدهاند که شبیه سینه (بر) مرغابی (بط) است.
سماع
- سماع
-
- شنیدن
- آواز، سرود
- وجد و سرور و شادی و پایکوبی صوفیانه
طپانچهای
- طپانچه
- تپانچه
- سیلی
مشک
- مشک
- مشکین
-
- مادهای خوشبو و سیاه رنگ که از ناف آهوی خطائی بدست میآید.
غبار
- غبار
- قلم ریز