مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/داستان-پیر-چنگی-کی-در-عهد-عمر-رضی-الله-عنه-از-بهر-خدا-روز-بی-نوای

  1. آن شنیدستی که در عهد عمر

    بود چنگی مطربی با کر و فر

  2. بلبل از آواز او بی خود شدی

    یک طرب ز آواز خوبش صد شدی

  3. مجلس و مجمع دمش آراستی

    وز نوای او قیامت خاستی

  4. همچو اسرافیل کآوازش بفن

    مردگان را جان در آرد در بدن

  5. یا رسیلی بود اسرافیل را

    کز سماعش پر برستی فیل را

  6. سازد اسرافیل روزی ناله را

    جان دهد پوسیده صدساله را

  7. انبیا را در درون هم نغمه هاست

    طالبان را زان حیات بی بهاست

  8. نشنود آن نغمه ها را گوش حس

    کز ستمها گوش حس باشد نجس

  9. نشنود نغمه پری را آدمی

    کو بود ز اسرار پریان اعجمی

  10. گر چه هم نغمه پری زین عالمست

    نغمه دل برتر از هر دو دمست

  11. که پری و آدمی زندانیند

    هر دو در زندان این نادانیند

  12. معشر الجن سوره رحمان بخوان

    تستطیعوا تنفذوا را باز دان

    اشاره به آیه 33 سوره الرحمن با این مضمون: «ای گروه جنّ و انس، اگر می‌توانید از اطراف آسمانها و زمین (و از قبضه قدرت الهی) بیرون شوید، بیرون شوید (ولی این خیال محالی است زیرا) هرگز خارج از ملک و سلطنت خدا نتوانید شد.»

  13. نغمه های اندرون اولیا

    اولا گوید که ای اجزای لا

  14. هین ز لای نفی سرها بر زنید

    این خیال و وهم یکسو افکنید

  15. ای همه پوسیده در کون و فساد

    جان باقیتان نرویید و نزاد

  16. گر بگویم شمه ای زان نغمه ها

    جانها سر بر زنند از دخمه ها

  17. گوش را نزدیک کن کان دور نیست

    لیک نقل آن به تو دستور نیست

  18. هین که اسرافیل وقتند اولیا

    مرده را زیشان حیاتست و نما

  19. جان هر یک مرده ای از گور تن

    بر جهد ز آوازشان اندر کفن

  20. گوید این آواز ز آواها جداست

    زنده کردن کار آواز خداست

  21. ما بمردیم و بکلی کاستیم

    بانگ حق آمد همه بر خاستیم

  22. بانگ حق اندر حجاب و بی حجاب

    آن دهد کو داد مریم را ز جیب

  23. ای فناتان نیست کرده زیر پوست

    باز گردید از عدم ز آواز دوست

  24. مطلق آن آواز خود از شه بود

    گرچه از حلقوم عبدالله بود

  25. گفته او را من زبان و چشم تو

    من حواس و من رضا و خشم تو

  26. رو که بی یسمع و بی یبصر توی

    سر توی چه جای صاحب سر توی

  27. چون شدی من کان لله از وله

    من ترا باشم که کان الله له

  28. گه توی گویم ترا گاهی منم

    هر چه گویم آفتاب روشنم

  29. هر کجا تابم ز مشکات دمی

    حل شد آنجا مشکلات عالمی

  30. ظلمتی را کآفتابش بر نداشت

    از دم ما گردد آن ظلمت چو چاشت

  31. آدمی را او بخویش اسما نمود

    دیگران را ز آدم اسما می گشود

  32. خواه ز آدم گیر نورش خواه ازو

    خواه از خم گیر می خواه از کدو

  33. کین کدو با خنب پیوستست سخت

    نی چو تو شاد آن کدوی نیکبخت

  34. گفت طوبی من رآنی مصطفی

    والذی یبصر لمن وجهی رای

  35. چون چراغی نور شمعی را کشید

    هر که دید آن را یقین آن شمع دید

  36. همچنین تا صد چراغ ار نقل شد

    دیدن آخر لقای اصل شد

  37. خواه از نور پسین بستان تو آن

    هیچ فرقی نیست خواه از شمع جان

  38. خواه بین نور از چراغ آخرین

    خواه بین نورش ز شمع غابرین

  • مطربی

    مطرب
    آوازخوان ، نوازنده
    رقاص
  • چنگی

    چنگ
    از سازهای زهی باستانی ایران. در زمان‌های قدیم، به جای سیم‌های فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده می‌شده است.
  • بلبل

    عندلیب
    هزاردستان
    بلبل
    مرغ چمن
    مرغ سحر
    هزار
    پرنده ایست جزو راسته ٔ گنجشکان متعلق به دسته ٔ دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه ٔ گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد
  • اسرافیل

    اسرافیل
    اسرافین
    فرشته صور
    یکی از فرشتگان مقرب مأمور دمیدن روح به اجسام و نفخ صور در روز رستاخیز، او قبل از همه ٔ فرشتگان به آدم سجده کرد.
    نام فرشته ای است که در قیامت دوبار صور خواهد دمید. در دمیدن اول همه ٔ مخلوق مرده و نیست خواهند شد و در دمیدن بار دیگر همه ٔ مردگان زنده خواهند شد.
  • سماعش

    سماع
    شنیدن
    آواز، سرود
    وجد و سرور و شادی و پایکوبی صوفیانه
  • رسیلی

    رَسیل
    هم‌آواز
    همصدا، همنوا
    دمساز، موافق
    فرستاده شده
  • پری

    پری
    موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،ضد دیو. قالباً به صورت زنی بسیار زیبا تصور شده است.
  • اعجمی

    اعجمی
    گنگ، لال
    ناتوان از سخن گفتن بزبانی بیگانه نسبت به زبان موضوعی
    غیر عرب، ایرانی، فارسی
    ناوارد
    کسی که تجاهل کند
    نادان و غیر فصیح
  • مشکات

    مشکات
    جایی که در آن چراغ بگذارند.
  • چاشت

    چاشت
    اول صبح
    غذایی که به هنگام چاشت خورند.
  • طوبی

    طوبی
    نام درختی است در بهشت
    خیر و خوشی و سعادت
    بهشت