-
-
ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
-
ای ساقی! با نور شراب، جام ما را روشن کن. ای مطرب! بخوان که اوضاع جهان بر وفق مراد ما شد
-
-
-
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم
ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
-
ما با نگاه کردن به پیاله شراب، عکس رخ یار خود را در آن دیده ایم. [این را بدان] ای کسی که از این لذت مداومی که ما می بریم، بی خبری.
-
-
-
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
-
آن کسی که دلش با عشق زنده شد، هیچوقت نخواهد مرد. در دفتر روزنامه روزگار، جاودانگی ما به ثبت رسیده است.
-
-
-
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
-
ناز و عشوه راست قامتان آن چنان است که سرو ما (که راه رفتن و خرامیدن او همانند صنوبر است) جلوه گری می کند.
-
-
-
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
-
ای باد! اگر از گلزار دوستان عبور می کنی، به تو تاکید می کنم که پیام ما را به محبوبمان برسانی
-
-
-
گو نام ما ز یاد به عمدا چه می بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
-
بگو که برای چه نام ما را به عمد از یاد می بری؟ آن روز خودش فرا می رسد که نام ما را به کلی فراموش کنی (نیازی نیست که عمدا سعی کنی که نام ما را به فراموشی بسپاری، این امر خودبه خود رخ خواهد داد)
-
-
-
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
-
مست بودن در نظر معشوق زیباروی ما زیبا است، به همین دلیل است که اختیار ما را به دست مستی سپرده اند.
-
-
-
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
-
نگرانم که در روز قیامت، نان حلالی که شیخ می خورد، برتری ای نسبت به شراب حرامی که ما می خوریم نداشته باشد.
-
-
-
حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
-
ای حافظ! از چشم خود دانه اشکی فرو ریز. به امید آنکه پرنده وصل (رسیدن به معشوق) به سمت دامی که ما برایش پهن کرده ایم بیاید.
-
-
-
دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
-
دریای سبز روزگار و کشتی هلال ماه، در نعمت حاجی قوام ما غرق هستند
-
مادر پیاله عکس رخ یار دیده ایم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/مادر-پیاله-عکس-رخ-یار-دیده-ایم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق کسی که عاشق شد عمر جاودانه پیدا می کند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)

ساقی
- ساقی
- کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
مطرب
- مطرب
- آوازخوان ، نوازنده
- رقاص
جام-پیاله
- پیاله
- جام
- پیغاله
- قدح
- ساغر
-
-
- کاسه ٔ خرد که در آن شراب خورند و آن از شیشه و بلور بوده است
جریده
- جریده
- دفتر، دفتر حساب
- یکه و تنها
- نیزه کوتاه
کرشمه
- کرشمه
- غمزه
- ناز و عشوه
- اشاره با چشم و ابرو
سهی
- سهی
- راست و درست را گویند عموماً و هر چیز راست رسته را خوانند خصوصاً
صنوبرخرام
- خرام
- خرامیدن
- خرامان
- چمان
- چمیدن
- راه رفتن و رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبائی باشد.
- وفای به عهد
- مهمانی و ضیافت
- هرچیز خوش
- نوید و مژدگانی
- هدیه و پیشکش