-
گه احرام روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه زینسان
-
که من مرآت نور ذوالجلالم
عروس پرده بزم وصالم
-
مرا دست خلیل الله برافراشت
خداوندم عزیز و نامور داشت
-
نباشد هیچ اندر خطه خاک
مکانی همچو من فرخنده و پاک
-
چو بزم من بساط روشنی نیست
چو ملک من سرای ایمنی نیست
-
بسی سرگشته اخلاص داریم
بسی قربانیان خاص داریم
-
اساس کشور ارشاد از ماست
بنای شوق را بنیاد از ماست
-
چراغ این همه پروانه مائیم
خداوند جهان را خانه مائیم
-
پرستشگاه ماه و اختر اینجاست
حقیقت را کتاب و دفتر اینجاست
-
در اینجا بس شهان افسر نهادند
بسی گردن فرازان سر نهادند
-
بسی گوهر ز بام آویختندم
بسی گنجینه در پا ریختندم
-
بصورت قبله آزادگانیم
بمعنی حامی افتادگانیم
-
کتاب عشق را جز یک ورق نیست
در آن هم نکته ای جز نام حق نیست
-
مقدس همتی کاین بارگه ساخت
مبارک نیتی کاین کار پرداخت
-
درین درگاه هر سنگ و گل و کاه
خدا را سجده آرد گاه و بیگاه
-
انا الحق میزنند اینجا در و بام
ستایش می کنند اجسام و اجرام
-
در اینجا عرشیان تسبیح خوانند
سخن گویان معنی بی زبانند
-
بلندی را کمال از درگه ماست
پر روح الامین فرش ره ماست
-
در اینجا رخصت تیغ آختن نیست
کسی را دست بر کس تاختن نیست
-
نه دام است اندرین جانب نه صیاد
شکار آسوده است و طائر آزاد
-
خوش آن استاد کاین آب و گل آمیخت
خوش آن معمار کاین طرح نکو ریخت
-
خوش آن درزی که زرین جامه ام دوخت
خوش آن بازارگان کاین حله بفروخت
-
مرا زین حال بس نام آوریهاست
بگردون بلندم برتریهاست
-
بدوخندید دل آهسته کای دوست
ز نیکان خود پسندیدن نه نیکوست
-
چنان رانی سخن زین توده گل
که گوئی فارغی از کعبه دل
-
ترا چیزی برون از آب و گل نیست
مبارک کعبه ای مانند دل نیست
-
ترا گر ساخت ابراهیم آذر
مرا بفراشت دست حی داور
-
ترا گر آب و رنگ از خال و سنگ است
مرا از پرتو جان آب و رنگ است
-
ترا گر گوهر و گنجینه دادند
مرا آرامگاه از سینه دادند
-
ترا در عیدها بوسند درگاه
مرا بازست در هرگاه و بیگاه
-
ترا گر بنده ای بنهاد بنیاد
مرا معمار هستی کرد آباد
-
ترا تاج ار ز چین و کشمر آرند
مرا تفسیری از هر دفتر آرند
-
ز دیبا گر ترا نقش و نگاریست
مرا در هر رگ از خون جویباریست
-
تو جسم تیره ای ما تابناکیم
تو از خاکی و ما از جان پاکیم
-
ترا گر مروه ای هست و صفائی
مرا هم هست تدبیری و رائی
-
درینجا نیست شمعی جز رخ دوست
وگر هست انعکاس چهره اوست
-
ترا گر دوستدارند اختر و ماه
مرا یارند عشق و حسرت و آه
-
ترا گر غرق در پیرایه کردند
مرا با عقل و جان همسایه کردند
-
درین عزلتگه شوق آشناهاست
درین گمگشته کشتی ناخداهاست
-
بظاهر ملک تن را پادشائیم
بمعنی خانه خاص خدائیم
-
درینجا رمز رمز عشق بازی است
جز این نقشی هر نقشی مجازی است
-
درین گرداب قربانهاست ما را
بخون آلوده پیکانهاست ما را
-
تو خون کشتگان دل ندیدی
ازین دریا بجز ساحل ندیدی
-
کسی کاو کعبه دل پاک دارد
کجا ز آلودگیها باک دارد
-
چه محرابی است از دل با صفاتر
چه قندیلی است از جان روشناتر
-
خوش آن کو جامه از دیبای جان کرد
خوش آن مرغی کازین شاخ آشیان کرد
-
خوش آنکس کز سر صدق و نیازی
کند در سجدگاه دل نمازی
-
کسی بر مهتران پروین مهی داشت
که دل چون کعبه زالایش تهی داشت
کعبه دل
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/کعبه
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(24000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(24000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(24000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(24000 تومان)
