-
-
پیام داد سگ گله را شبی گرگی
که صبحدم بره بفرست میهمان دارم
-
یک شب، گرگی به سگ پاسبان گله پیغام داد که صبح هنگام، برهای برایم بفرست چرا که مهمان دارم
-
-
-
مرا بخشم میاور که گرگ بدخشم است
درون تیره و دندان خون فشان دارم
-
من را خشمگین نکن؛ بدان که گرگ عصبی و خشمناک است؛ من سیاه دل هستم و از دندانم خون میچکانم.
-
-
-
جواب داد مرا با تو آشنائی نیست
که رهزنی تو و من نام پاسبان دارم
-
سگ گله به گرگ پاسخ داد: من با تو نسبت و آشنایی ندارم چرا که تو دزد هستی ولی من نگهبان هستم.
-
-
-
من از برای خور و خواب تن نپروردم
همیشه جان بکف و سر بر آستان دارم
-
من بدنم را بزرگ نکردم که بخوابم و بخورم؛ من همیشه آمادهی مرگ هستم و فرمانبردار هستم.
-
-
-
مرا گران بخریدند تا بکار آیم
نه آنکه کار چو شد سخت سر گران دارم
-
من را با قیمت زیادی خریدند تا بدردشان بخورم نه اینکه هنگامی که کاری سخت پیش آمد، سرپیچی کنم و نامهربان باشم
-
-
-
مرا قلاده بگردن بود پلاس به پشت
چه انتظار ازین پیش ز اسمان دارم
-
به گردن من قلاده است و به پشتم پارچهای کهنه؛ من از روزگار انتظار بیشتری ندارم.
-
-
-
عنان نفس ندادم چو غافلان از دست
کنون بدست توانا دو صد عنان دارم
-
من همچون ناآگاهان نیستم که اختیار هوای نفسم را از دست بدهم؛ هم اکنون دویست افسار در دو دست پرقدرتم گرفتهام
-
-
-
گرفتم آنکه فرستادم آنچه میخواهی
ز خود چگونه چنین ننگ را نهان دارم
-
فرض کنیم که آن چیزی که درخواست کردهای را بفرستم؛ پس از آن چگونه میتوانم این ننگ را پنهان کنم؟
-
-
-
هراس نیست مرا هیچگه ز حمله گرگ
هراس کم دلی بره جبان دارم
-
هیچوقت من از حملهی گرگ نمیترسم؛ ترس من از شجاع نبودن برهی ترسو است.
-
-
-
هزار بار گریزاندمت به دره و کوه
هزارها سخن از عهد باستان دارم
-
هزار بار تو را به دره و کوه فراری دادم. هزارها داستان اینچنین از زمان قدیم به یاد دارم.
-
-
-
شبان بجرات و تدبیرم آفرینها خواند
من این قلاده سیمین از آنزمان دارم
-
چوبان بارها من را به خاطر شجاعت و چاره جوئیم، تشویق کرد؛ این قلادهی نقرهای را از آن زمان به من دادهاند.
-
-
-
رفیق دزد نگردم بحیله و تلبیس
که عمرهاست بکوی وفا مکان دارم
-
من با فریب و نیرنگ با دزد دوست نمیشوم؛ من مدت زمان زیادی است که جایم در کوی وفاداری است.
-
-
-
درستکارم و هرگز نمانده ام بیکار
شبان گرم نبرد پاس کاروان دارم
-
من درستکار هستم و هیچوقت بیکار نشدهام؛ اگر به درد چوپان نخورم، به نگهبانی کاروان مشغول میشوم.
-
-
-
مرا نکشته بآغل درون نخواهی شد
دهان من نتوان دوخت تا دهان دارم
-
نمیتوانی بدون کشتن من وارد آغل بشوی؛ نا زمانی که دهانی داشته باشم، نمیتوانی دهان من را ببندی
-
-
-
جفای گرگ مرا تازگی نداشت هنوز
سه زخم کهنه به پهلو و پشت و ران دارم
-
ستمکاری گرگ برای من تازگی ندارد؛ هنوز سه زخم کهنه در پهلو و پشت و رانم وجود دارد.
-
-
-
دو سال پیش بدندان دم تو برکندم
کنون ز گوش گذشتی چنین گمان دارم
-
دو سال پیش، با دندان دم تو را کندم؛ فکر میکنم که حالا از خیر گوشت گذشتهای که این گونه فکرها به سراغت آمده است.
-
-
-
دکان کید برو جای دیگری بگشای
فروش نیست در آنجا که من دکان دارم
-
برو و دکان فریب کاریات را در جای دیگری باز کن؛ در جایی که من مغازه دارم، کالای دروغ و فریب تو، به فروش نمیرود.
-
گرگ و سگ
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/گرگ

دانلود متن شعر زیبای پروین
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید: