-
آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
-
همه بینند نه این صنع که من می بینم
همه خوانند نه این نقش که من می خوانم
-
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
عجب اینست که من واصل و سرگردانم
-
سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
-
عشق من بر گل رخسار تو امروزی نیست
دیر سالست که من بلبل این بستانم
-
به سرت کز سر پیمان محبت نروم
گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم
-
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این بازنیاید جانم
-
هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز
صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم
-
عجب از طبع هوسناک منت می آید
من خود از مردم بی طبع عجب می مانم
-
گفته بودی که بود در همه عالم سعدی
من به خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم
-
گر به تشریف قبولم بنوازی ملکم
ور به تازانه قهرم بزنی شیطانم
آن نه رویست که من وصف جمالش دانم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/آن-نه-رویست-که-من-وصف-جمالش-دانم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)