-
اگر چه دل به کسی داد جان ماست هنوز
به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز
-
ندانم از پی چندین جفا که با من کرد
نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز
-
به راز گفتم با دل ز خاطرش بگذار
جواب داد فلانی ازان ماست هنوز
-
چو مرده باشم اگر بگذرد به خاک لحد
به بانگ نعره برآید که جان ماست هنوز
-
عداوت از طرف آن شکسته پیمانست
وگرنه از طرف ما همان صفاست هنوز
-
بتا تو روی ز من برمتاب ودستم گیر
که در سرم ز تو آشوب و فتنه هاست هنوز
-
کجاست خانه قاضی که در مقالت عشق
میان عاشق و معشوق ماجراست هنوز
-
نیازمندی من در قلم نمی گنجد
قیاس کردم و ز اندیشه ها و راست هنوز
-
سلام من برسان ای صبا به یار و بگو
که سعدی از سر عهد تو برنخاست هنوز
اگر چه دل به کسی داد، جان ماست هنوز
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/اگر-چه-دل-به-کسی-داد-جان-ماست-هنوز
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لحد
- لحد
- شکافی در قبر که جسد مرده را در آن قرار میدهند.
بانگ
- بانگ
- آواز بلند، فریاد
فتنه
- فتنه
- آشوب، ستیزه، عذاب و رنج، شگفتی
بتا
- صنم
- بت
- بت
- زیباروی
ماجراست
- ماجرا
- سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد
- جدال، دعوی، شکایت
- (اصطلاح عرفانی ) آن را گویند که اگر از درویشی خرده ای در وجود آید بازخواست کنند تا آن غبار از دل آن برادر دینی دور شود
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است