-
این جا شکری هست که چندین مگسانند
یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند
-
بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی
کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند
-
ای قافله سالار چنین گرم چه رانی
آهسته که در کوه و کمر بازپسانند
-
صد مشعله افروخته گردد به چراغی
این نور تو داری و دگر مقتبسانند
-
من قلب و لسانم به وفاداری و صحبت
و اینان همه قلبند که پیش تو لسانند
-
آنان که شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدیدست که صادق نفسانند
-
و آنان که به دیدار چنان میل ندارند
سوگند توان خورد که بی عقل و خسانند
-
دانی چه جفا می رود از دست رقیبت
حیفست که طوطی و زغن هم قفسانند
-
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می گویمت از دور دعا گر برسانند
این جا شکری هست که چندین مگسانند
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/این-جا-شکری-هست-که-چندین-مگسانند
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
کمر
- کمر
- میان، پشت، ناحیه ٔ کمری که معمولاً به نام کمر خوانده می شود، در قسمت جلو محدود به سطح داخلی تنه های مهره ٔ کمری است که در پشت امعاءو احشاء در ناحیه ٔ شکم قرار دارند و از قسمت خارج یا خلف ، عضله ٔ خارجی کمری و پوست بدن در این قسمت آن را محدود کرده است
- کمربند، آنچه آن را یک دور بر میان بندند از ابریشم و زر و نقره ، مانند حلقه و طوقی
- میانه و وسط کوه
قلب
- قلب
- میان، وسط
- میانه لشکر
زغن
- زغن
- پرنده ای است گوشتخوار از دستة بازها اما کوچک تر از باز.
طوطی
- طوطی
- پرنده ای است عموما سبزرنگ که میتواند آوای آدمی را تقلید کند