باب دوم در احسان حکایت هشتم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-دوم-در-احسان-حکایت-هشتم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. شنیدم که پیری به راه حجاز

    به هر خطوه کردی دو رکعت نماز

    شنیدم که پیری در راه حجاز، در هر قدم راه، دو رکعت نماز می‌خواند

  2. چنان گرم رو در طریق خدای

    که خار مغیلان نکندی ز پای

    آنچنان در راه خانه خدا بعجله می رفت که خار بیابان را از پایش خارج نمی‌کرد

  3. به آخر ز وسواس خاطر پریش

    پسند آمدش در نظر کار خویش

    دست آخر در اثر وسوسه‌های دیو دل‌آزار، خودش از کار خودش خوشش آمد‍‍‍‍‍

  4. به تلبیس ابلیس در چاه رفت

    که نتوان از این خوب تر راه رفت

    با نیرنگ شیطان چنان در چاه افتاد که نمی‌شود بهتر از آن راه را پیدا کرد!

  5. گرش رحمت حق نه دریافتی

    غرورش سر از جاده برتافتی

    اگرانسان رحمت خداوند را دریافت نکند، غرورش او را از راه راست بیرون می‌کند

  6. یکی هاتف از غیبش آواز داد

    که ای نیکبخت مبارک نهاد

    ندادهنده‌ای از عالم غیب به او ندا داد «ای نیکبخت پاک سرشت!...

  7. مپندار اگر طاعتی کرده ای

    که نزلی بدین حضرت آورده ای

    خیال نکن که اگر فرمانی از خدا را اطاعت کرده‌ای، به خداوند احسان کرده‌ای!

  8. به احسانی آسوده کردن دلی

    به از الف رکعت به هر منزلی

    اگر با احسان و کرم، دلی را آرام کنی، بهتر از آن است که هزار رکعت نماز در هر ایستگاه به جا بیاوری

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  • مغیلان

    مغیلان
    درختی خاردار که در مصر و عربستان فراوان و شبیه به درخت اقاقیا، ولی غیر از آن است و به عربی، ام‌غیلان (مادر دیوها) می‌نامند
  • وسواس

    وسواس
    اندیشه بد
    دیوی که مردم را وسوسه می‌کند
  • تلبیس

    تلبیس
    پوشاندن (حقیقت). نیرنگ ساختن
  • هاتف

    هاتف
    آواز دهنده، خواننده
  • نزلی

    نزل
    غذایی که برای مهمان بیاورند
    بخشش، احسان
  • الف

    الف
    هزار، هزار بخشیدن، مرد بخشنده
    انس، الفت