-
-
شنیدم که پیری به راه حجاز
به هر خطوه کردی دو رکعت نماز
-
شنیدم که پیری در راه حجاز، در هر قدم راه، دو رکعت نماز میخواند
-
-
-
چنان گرم رو در طریق خدای
که خار مغیلان نکندی ز پای
-
آنچنان در راه خانه خدا بعجله می رفت که خار بیابان را از پایش خارج نمیکرد
-
-
-
به آخر ز وسواس خاطر پریش
پسند آمدش در نظر کار خویش
-
دست آخر در اثر وسوسههای دیو دلآزار، خودش از کار خودش خوشش آمد
-
-
-
به تلبیس ابلیس در چاه رفت
که نتوان از این خوب تر راه رفت
-
با نیرنگ شیطان چنان در چاه افتاد که نمیشود بهتر از آن راه را پیدا کرد!
-
-
-
گرش رحمت حق نه دریافتی
غرورش سر از جاده برتافتی
-
اگرانسان رحمت خداوند را دریافت نکند، غرورش او را از راه راست بیرون میکند
-
-
-
یکی هاتف از غیبش آواز داد
که ای نیکبخت مبارک نهاد
-
ندادهندهای از عالم غیب به او ندا داد «ای نیکبخت پاک سرشت!...
-
-
-
مپندار اگر طاعتی کرده ای
که نزلی بدین حضرت آورده ای
-
خیال نکن که اگر فرمانی از خدا را اطاعت کردهای، به خداوند احسان کردهای!
-
-
-
به احسانی آسوده کردن دلی
به از الف رکعت به هر منزلی
-
اگر با احسان و کرم، دلی را آرام کنی، بهتر از آن است که هزار رکعت نماز در هر ایستگاه به جا بیاوری
-
باب دوم در احسان حکایت هشتم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-دوم-در-احسان-حکایت-هشتم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
خطوه
- خطوه
- گام، قدم
مغیلان
- مغیلان
- درختی خاردار که در مصر و عربستان فراوان و شبیه به درخت اقاقیا، ولی غیر از آن است و به عربی، امغیلان (مادر دیوها) مینامند
گرم رو
- گرم رو
- تیزرو، شتاب رو
وسواس
- وسواس
- اندیشه بد
- دیوی که مردم را وسوسه میکند
خاطر پریش
- خاطر پریش
- نامطبوع
تلبیس
- تلبیس
- پوشاندن (حقیقت). نیرنگ ساختن
هاتف
- هاتف
- آواز دهنده، خواننده
نزلی
- نزل
- غذایی که برای مهمان بیاورند
- بخشش، احسان
الف
- الف
- هزار، هزار بخشیدن، مرد بخشنده
- انس، الفت