-
مرا حاجیی شانه عاج داد
که رحمت بر اخلاق حجاج باد
-
شنیدم که باری سگم خوانده بود
که از من به نوعی دلش مانده بود
-
بینداختم شانه کاین استخوان
نمی بایدم دیگرم سگ مخوان
-
مپندار چون سرکه خود خورم
که جور خداوند حلوا برم
-
قناعت کن ای نفس بر اندکی
که سلطان و درویش بینی یکی
-
چرا پیش خسرو به خواهش روی
چو یک سو نهادی طمع خسروی
-
وگر خود پرستی شکم طبله کن
در خانه این و آن قبله کن
باب ششم در قناعت حکایت دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-ششم-در-قناعت-حکایت-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)