-
-
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
-
یزدان پاک تو را از خاک آفریده است، پس تو هم ای بنده! همانند خاک افتاده و فروتن باش
-
-
-
حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت آتش مباش
-
زیاده خواه نباش و دنیا را ویران نکن و سرکشی و طغیان نکن. تو را از خاک آفریدهاند، همانند آتش نباش
-
-
-
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک
-
هنگامی که آتش هولناک، گردنکشی و عصیان کرد، عاقبت تن خود را با بیچارگی و زبونی به خاک افکند.
-
-
-
چو آن سرفرازی نمود این کمی
ازان دیو کردند از این آدمی
-
از آنجایی که آن (آتش) سرکشی کرد و بر عکس، این یکی (خاک) فروتنی نمود، از آتش، دیو درست کردند و از خاک انسان را آفریدند
-
باب چهارم در تواضع سر آغاز
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/باب-چهارم-در-تواضع-سر-آغاز
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)
دیو
- دیو
- موجودی خیالی شبیه به انسان ، اما بسیار تنومند و زشت دارای شاخ و دُم
- شیطان، ابلیس