تو را نادیدن ما غم نباشد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/تو-را-نادیدن-ما-غم-نباشد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. تو را نادیدن ما غم نباشد

    که در خیلت به از ما کم نباشد

    تو غم و غصه‌ای بابت ندیدن ما نداری چراکه در لشکر دوستان تو، آدمهای بهتر از ما زیاد هستند.

  2. من از دست تو در عالم نهم روی

    ولیکن چون تو در عالم نباشد

    من از دست تو به دور دنیا سفر می‌کنم ولی همانند تو کسی در دنیا پیدا نمی‌شود.

  3. عجب گر در چمن برپای خیزی

    که سرو راست پیشت خم نباشد

    عجیب است اگر در چمنزار بلند شوی و بایستی و سرو راست قامت در برابر تو خم نشود.

  4. مبادا در جهان دلتنگ رویی

    که رویت بیند و خرم نباشد

    در دنیا دلتنگی پیدا نمی‌شود که روی تو را ببیند و از دلتنگی درنیاید و شاد نشود.

  5. من اول روز دانستم که این عهد

    که با من می کنی محکم نباشد

    من از نخستین روز می‌دانستم که این عهدد و پیمانی که با من می‌بندی، سست است.

  6. که دانستم که هرگز سازگاری

    پری را با بنی آدم نباشد

    چرا که می‌دانستم که هرگز پری نمی‌تواند با آدمیزاد سازگاری داشته باشد.

  7. مکن یارا دلم مجروح مگذار

    که هیچم در جهان مرهم نباشد

    ای دوست! چنین نکن و دلم را نخراش که در دنیا مرهمی برای این درد من پیدا نمی‌شود.

  8. بیا تا جان شیرین در تو ریزم

    که بخل و دوستی با هم نباشد

    بیا تا جان شیرین خود را فدای تو کنم چرا که خساست و دوستی یک جا جمع نمی‌شوند.

  9. نخواهم بی تو یک دم زندگانی

    که طیب عیش بی همدم نباشد

    بدون تو حتی یک لحظه هم نمی‌خواهم که زنده باشم. چرا که بدون همدم نمی‌توان خوشگذرانی کرد.

  10. نظر گویند سعدی با که داری

    که غم با یار گفتن غم نباشد

    می‌گویند که ای سعدی! به چه کسی نظر داری؟ چراکه گفتن غم با دوست، غم نیست.

  11. حدیث دوست با دشمن نگویم

    که هرگز مدعی محرم نباشد

    مسائلی که با یارم دارم را با دشمن در میان نمی‌گذارم چرا که مدعیان دروغین دوستی، هرگز محرم اسرار نیستند.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای سعدی

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
که بخل و دوستی با هم نباشد
که طیب عیش بی همدم نباشد
که غم با یار گفتن غم نباشد
که هرگز مدعی محرم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بی
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
که بخل و دوستی با هم نباشد
که طیب عیش بی همدم نباشد
که غم با یار گفتن غم نباشد
که هرگز مدعی محرم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بی
  • پس زمینه شب متن نوشته:  که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
که بخل و دوستی با هم نباشد
که طیب عیش بی همدم نباشد
که غم با یار گفتن غم نباشد
که هرگز مدعی محرم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بیا
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
که بخل و دوستی با هم نباشد
که طیب عیش بی همدم نباشد
که غم با یار گفتن غم نباشد
که هرگز مدعی محرم نباشد تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بی
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
نظر گویند سعدی با که داری
حدیث دوست با دشمن نگویم که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
نظر گویند سعدی با که داری
حدیث دوست با دشمن نگویم که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
نظر گویند سعدی با که داری
حدیث دوست با دشمن نگویم که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  تو را نادیدن ما غم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
عجب گر در چمن برپای خیزی
مبادا در جهان دلتنگ رویی
من اول روز دانستم که این عهد
که دانستم که هرگز سازگاری
مکن یارا دلم مجروح مگذار
بیا تا جان شیرین در تو ریزم
نخواهم بی تو یک دم زندگانی
نظر گویند سعدی با که داری
حدیث دوست با دشمن نگویم که در خیلت به از ما کم نباشد
ولیکن چون تو در عالم نباشد
که سرو راست پیشت خم نباشد
که رویت بیند و خرم نباشد
که با من می کنی محکم نباشد
پری را با بنی آدم نباشد
که هیچم در جهان مرهم نباشد

    • خیلت

      خیل
      گروه لشکر، گروه سواران، گروه اسبان
      طایفه، دسته
    • سرو

      سرو
      درختی است همواره سبز که در سه نوع است: سرو ناز که شاخهایش متمایل است ، سرو آزاد که شاخهایش راست رسته باشد و سرو سهی که دو شاخه راست رسته دارد.
    • بخل

      بخل
      تنگ چشمی ، خساست.
    • طیب

      طیب
      بوی خوش
      پاک و پاکیزه