خیل

خیل
گروه لشکر، گروه سواران، گروه اسبان
طایفه، دسته
1

کاربردهای خیل

  • چو مردانگی آید از رهزنان

    چه مردان لشکر چه خیل زنان

  • تو را نادیدن ما غم نباشد

    که در خیلت به از ما کم نباشد

  • ما گدایان خیل سلطانیم

    شهربند هوای جانانیم

  • شب از درد بیچاره خوابش نبرد

    به خیل اندرش دختری بود خرد

  • نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس

    که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست

  • خیلی نیازمندان بر راهت ایستاده

    گر می کنی به رحمت در کشتگان نگاهی

  • تا برسیدیم به خیل بنی هلال کودکی سیاه از حی عرب بدرآمد و آوازی برآورد که مرغ از هوا درآورد اشتر عابد را دیدم که برقص اندر آمد و عابد را بینداخت و راه بیابان گرفت گفتم ای شیخ در حیوانی اثر کرد و ترا همچنان تفاوت نمیکند