-
دیدم گلی تازه چند دسته
بر گنبدی از گیاه بسته
-
گفتم چه بود گیاه ناچیز
تا در صف گل نشیند او نیز
-
بگریست گیاه و گفت خاموش
صحبت نکند کرم فراموش
-
گر نیست جمال و رنگ و بویم
آخر نه گیاه باغ اویم
-
من بنده حضرت کریمم
پرورده نعمت قدیمم
-
گر بی هنرم وگر هنرمند
لطفست امیدم از خداوند
-
با آنکه بضاعتی ندارم
سرمایه طاعتی ندارم
-
او چاره کار بنده داند
چون هیچ وسیلتش نماند
-
رسمست که مالکان تحریر
آزاد کنند بنده پیر
-
ای بار خدای عالم آرای
بر بنده پیر خود ببخشای
-
سعدی ره کعبه رضا گیر
ای مرد خدا ره خدا گیر
-
بدبخت کسی که سر بتابد
زین در که دری دگر نیابد
در اخلاق درویشان حکایت چهل و هشتم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-اخلاق-درویشان-حکایت-چهل-و-هشتم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)