-
به صنعا درم طفلی اندر گذشت
چه گویم کز آنم چه بر سر گذشت
-
قضا نقش یوسف جمالی نکرد
که ماهی گورش چو یونس نخورد
-
در این باغ سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
-
نهالی به سی سال گردد درخت
ز بیخش برآرد یکی باد سخت
-
عجب نیست بر خاک اگر گل شکفت
که چندین گل اندام در خاک خفت
-
به دل گفتم ای ننگ مردان بمیر
که کودک رود پاک و آلوده پیر
-
ز سودا و آشفتگی بر قدش
برانداختم سنگی از مرقدش
-
ز هولم در آن جای تاریک تنگ
بشورید حال و بگردید رنگ
-
چو بازآمدم زان تغیر به هوش
ز فرزند دلبندم آمد به گوش
-
گرت وحشت آمد ز تاریک جای
به هش باش و با روشنایی درآی
-
شب گور خواهی منور چو روز
از این جا چراغ عمل برفروز
-
تن کار کن می بلرزد ز تب
مبادا که نخلش نیارد رطب
-
گروهی فراوان طمع ظن برند
که گندم نیفشانده خرمن برند
-
بر آن خرود سعدی که بیخی نشاند
کسی برد خرمن که تخمی فشاند
در توبه و راه صواب حکایت بیست و دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-توبه-و-راه-صواب-حکایت-بیست-و-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)