-
قضا زنده ای رگ جان برید
دگر کس به مرگش گریبان درید
-
چنین گفت بیننده ای تیز هوش
چو فریاد و زاری رسیدش به گوش
-
ز دست شما مرده بر خویشتن
گرش دست بودی دریدی کفن
-
که چندین ز تیمار و دردم مپیچ
که روزی دو پیش از تو کردم بسیچ
-
فراموش کردی مگر مرگ خویش
که مرگ منت ناتوان کرد و ریش
-
محقق چو بر مرده ریزد گلش
نه بروی که برخود بسوزد دلش
-
ز هجران طفلی که در خاک رفت
چه نالی که پاک آمد و پاک رفت
-
تو پاک آمدی بر حذرباش و پاک
که ننگ است ناپاک رفتن به خاک
-
کنون باید این مرغ را پای بست
نه آنگه که سررشته بردت ز دست
-
نشستی به جای دگر کس بسی
نشیند به جای تو دیگر کسی
-
اگر پهلوانی و گر تیغ زن
نخواهی بدربردن الا کفن
-
خر وحش اگر بگسلاند کمند
چو در ریگ ماند شود پای بند
-
تو را نیز چندان بود دست زور
که پایت نرفته ست در ریگ گور
-
منه دل بر این سالخورده مکان
که گنبد نپاید بر او گردکان
-
چو دی رفت و فردا نیامد به دست
حساب از همین یک نفس کن که هست
در توبه و راه صواب حکایت ششم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-توبه-و-راه-صواب-حکایت-ششم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)