-
یکی از وزراء پیش ذوالنون مصری رفت و همت خواست که روز و شب بخدمت سلطان مشغولم و بخیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان ذوالنون بگریست و گفت اگر من از خدای عزوجل چنان ترسیدمی که تو از سلطان از جمله صدیقان بودمی
-
گر نبودی امید راحت و رنج
پای درویش بر فلک بودی
-
ور وزیر از خدای بترسیدی
همچنان کز ملک ملک بودی
در سیرت پادشاهان حکایت بیست و نهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-سیرت-پادشاهان-حکایت-بیست-و-نهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(1500 تومان)