-
هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطائی معلوم نکردم ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم که از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفته اند
-
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم
وگر با چو او صد برآئی بجنگ
-
نبینی که چون گربه عاجز شود
برآرد بچنگال چشم پلنگ
-
از آن مار بر پای راعی زند
که ترسد سرشرا بکوبد بسنگ
در سیرت پادشاهان حکایت هشتم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-سیرت-پادشاهان-حکایت-هشتم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2000 تومان)