-
تنی چند در صحبت من بودند ظاهر ایشان بصلاح آراسته و یکی از بزرگان در حق این طایفه حسن ظنی بلیغ داشت و ادراری معین کرده تا یکی از اینان حرکتی کرد نه مناسب حال درویشان
-
ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد خواستم تا بطریقی کفاف یاران مستخلص کنم آهنگ خدمتش کردم دربانم رها نکرد و جفا کرد معذورش داشتم که گفته اند
-
در میرو وزیر و سلطان را
بی وسیلت مگرد پیرامن
-
سگ و دربان چو یافتند غریب
این گریبانش گیرد آن دامن
-
چندانکه مقربان حضرت آن بزرگ بر حال من وقوف یافتند باکرامم درآوردند و برتر مقامی معین کردند اما بتواضع فروتر نشستم و گفتم
-
بگذار که بنده کمینم
تا در صف بندگان نشینم
-
گفت الله الله چه جای این سخنست
-
گر بر سر و چشم ما نشینی
بارت بکشم که نازنینی
-
فی الجمله بنشستم و از هر دری سخن در پیوستم تا حدیث ذلت یاران در میان آمد گفتم
-
چه جرم دید خداوند سابق الانعام
که بنده در نظر خویش خوار میدارد
-
خدایراست مسلم بزرگواری و حکم
که جرم بیند و نان برقرار میدارد
-
حاکم این سخن عظیم بپسندید و اسباب معاش یاران فرمود تا بر قاعده ماضی مهیا دارند و مؤنت ایام تعطیل وفا کنند شکر نعمت بگفتم و زمین خدمت ببوسیدم و عذر جسارت بخواستم در حالت بیرون آمدن گفتم
-
چو کعبه قبله حاجت شد از دیار بعید
روند خلق بدیدارش از بسی فرسنگ
-
ترا تحمل امثال ما بباید کرد
که هیچکس نزند بر درخت بیبر سنگ
در سیرت پادشاهان حکایت هفدهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-سیرت-پادشاهان-حکایت-هفدهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7000 تومان)