در شکر بر عافیت حکایت دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-شکر-بر-عافیت-حکایت-دوم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. جوانی سر از رأی مادر بتافت

    دل دردمندش به آذر بتافت

  2. چو بیچاره شد پیشش آورد مهد

    که ای سست مهر فراموش عهد

  3. نه گریان و درمانده بودی و خرد

    که شبها ز دست تو خوابم نبرد

  4. نه در مهد نیروی حالت نبود

    مگس راندن از خود مجالت نبود

  5. تو آنی کزان یک مگس رنجه ای

    که امروز سالار و سرپنجه ای

  6. به حالی شوی باز در قعر گور

    که نتوانی از خویشتن دفع مور

  7. دگر دیده چون برفروزد چراغ

    چو کرم لحد خورد پیه دماغ

  8. چه پوشیده چشمی ببینی که راه

    نداند همی وقت رفتن ز چاه

  9. تو گر شکر کردی که با دیده ای

    وگرنه تو هم چشم پوشیده ای

  10. معلم نیاموختت فهم و رای

    سرشت این صفت در نهادت خدای

  11. گرت منع کردی دل حق نیوش

    حقت عین باطل نبودی به گوش

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  • مهد

    مهد
    تخت روانی که بر پشت اسب یا استر یا فیل یا شتر می نهادند و زنان در آن مسافرت می کردند و هم بزرگان و شاهان ، و گاهی آن را با زر و دیگر گوهرها می آراستند و داشتن مهد یکی از لوازم و علائم بزرگی و حشمت بوده است
  • لحد

    لحد
    شکافی در قبر که جسد مرده را در آن قرار می‌دهند.
  • دماغ

    دِماغ
    دَماغ
    مغز سر
    بینی