-
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
-
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
-
نه گریان و درمانده بودی و خرد
که شبها ز دست تو خوابم نبرد
-
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود
-
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای
که امروز سالار و سرپنجه ای
-
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
-
دگر دیده چون برفروزد چراغ
چو کرم لحد خورد پیه دماغ
-
چه پوشیده چشمی ببینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه
-
تو گر شکر کردی که با دیده ای
وگرنه تو هم چشم پوشیده ای
-
معلم نیاموختت فهم و رای
سرشت این صفت در نهادت خدای
-
گرت منع کردی دل حق نیوش
حقت عین باطل نبودی به گوش
در شکر بر عافیت حکایت دوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-شکر-بر-عافیت-حکایت-دوم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)