در ضعف و پیری حکایت چهارم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-ضعف-و-پیری-حکایت-چهارم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2000 تومان)

  1. روزی بغرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه بپای گریوه ای سست مانده پیرمردی ضعیف از پس کاروان همی آمد و گفت چه خسبی که نه جای خفتنست

    یک روز در تمام مدت روز، در اثر غرور جوانی‌ام، با شدت زیادی سواری کرده بودم و هنگامی که شب فرا رسید، به پایین گردنه‌ای رسیده بودم درحالی‌که خسته و بی‌حال شده بودم. پیرمردی ضعیف از عقب کاروان آمد و گفت: «برای چه می‌خوابی که اینجا، جای خوابیدن نیست»

  2. گفتم چون روم که نه پای رفتن است گفت این نشنیدی که صاحبدلان گفته اند رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن

    جواب دادم که «چگونه حرکت کنم که پایم توان رفتن ندارد» پیرمرد گفت: «این را نشنیده‌ای که صاحبدلان گفته‌اند: راه رفتن و نشستن بهتر است از دویدن و بریدن»

  3. ای که مشتاق منزلی مشتاب

    پند من کاربند و صبر آموز

    ای کسی که شوق رسیدن به منزل را داری، عجله نکن. نصیحت من را به کار گیر و یاد بگیر که صبر داشته باشی

  4. اسب تازی دو تک رود بشتاب

    اشتر آهسته میرود شب و روز

    اسب عربی با شتاب زیاد به تاخت می‌رود. اما شتر، به آرامی راه می‌رود اما شبانه‌روز در حال حرکت است.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2000 تومان)

  • گریوه

    گریوه
    گردنه
    کوه کوچک یا پشته بلند
  • تک

    تک
    بسیار تند راه رفتن و دویدن
    تند و تیز
    زدن