-
جوانمردی را در جنگ تاتار جراحتی هول رسید کسی گفت فلان بازرگان نوش دارو دارد اگر بخواهی باشد که دریغ ندارد گویند آن بازرگان به بخل معروف بود
-
گر بجای نانش اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روز روشن کس ندیدی در جهان
-
جوانمرد گفت اگر نوش دارو خواهم دهد یا ندهد و اگر دهد منفت کند یا نکند باری خواستن از او زهر کشنده است
-
هر چه از دونان بمنت خواستی
در تن افزودی و از جان کاستی
-
و حکیمان گفته اند آب حیات اگر فروشند فی المثل بآب روی دانا نخرد که مردن به علت به از زندگانی به ذلت
-
اگر حنظل خوری از دست خوشخوی
به از شیرینی از دست ترشروی
در فضیلت قناعت حکایت دهم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-فضیلت-قناعت-حکایت-دهم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)