در فضیلت قناعت حکایت ششم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-فضیلت-قناعت-حکایت-ششم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2500 تومان)

  1. دو درویش خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی یکی ضعیف بود که هر به دو شب افطار کردی و دیگر قوی که روزی سه بار خوردی

    دو درویش خراسانی، همراه و همنشین یکدیگر سفر می‌کردند. یکی از آنها ناتوان بود چرا که هر دو شب یکبار، شام می‌خورد و دیگری، قوی بود چرا که روزی سه بار می‌خورد.

  2. قضا را بر در شهری به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند هر دو را به خانه ای کردند و در به گل برآوردند بعد از دو هفته معلوم شد که بی گناهند قوی را دیدند مرده و ضعیف جان بسلامت برده

    اتفاقاً در دروازه شهری، با اتهام جاسوسی اسیر شدند. هر دو را در خانه‌ای زندانی کردند و در آن خانه را با گل پوشاندند. بعد از دو هفته مشخص شد که آندو بیگناه بوده‌اند. دیدند که درویش قوی مرده است و درویش ضعیف جان سالم به در برده است.

  3. در این تعجب ماندند حکیمی گفت خلاف این عجب بودی آن یکی بسیار خوار بود و طاقت بینوائی نیاورد و به سختی هلاک شد و این دیگر خویشتن دار بود لاجرم بر عادت خویش صبر کرد و بسلامت بماند

    از این اتفاق تعجب کردند. دانشمندی گفت: اگر برعکس این می‌شد، عجیب بود. آن یکی پرخور بود و تحمل بیچارگی و بی‌چیزی را نداشت و در رنج و سختی مرد، و دیگری خودش را حفظ می‌کرد،‌ در نتیجه، مطابق عادتی که داشت،‌ صبر کرد و زنده باقی ماند.

  4. چو کم خوردن طبیعت شد کسی را

    چو سختی پیشش آید سهل گیرد

    هنگامی که کم خوردن برای شخصی عادت شد، هنگامی که دچار سختی شود، به سادگی آن را تحمل می‌کند

  5. وگر تن پرورست اندر فراخی

    چو تنگی بیند از سختی بمیرد

    و اگر تن‌پرور ثروتمند است، هنگامی که دچار تنگی و کمبود شود، در اثر سخت بودن شرایط، خواهد مرد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (2500 تومان)

  • صحبت

    صحبت
    دوستی، نشست و برخاست، همنشینی، همراهی