-
یکی از ملوک عجم طبیبی حاذق به خدمت مصطفی صلی الله علیه و سلم فرستاد سالی در دیار عرب بود و کسی تجربتی پیش او نیاورد و معالجتی از وی در نخواست
-
پیش پیغمبر علیه السلام آمد و شکایت کرد که مرا برای معالجت اصحاب فرستاده اند و در این مدت کسی التفاتی نکرد تا خدمتی که بر بنده معنیست بجای آورد
-
رسول علیه السلام گفت این طایفه را طریقی است که تا اشتها غالب نشود چیزی نخورند و هنوز اشتها باقی باشد که دست از طعام بدارند حکیم گفت اینست موجب تندرستی زمین خدمت ببوسید و برفت
-
سخن آنگه کند حکیم آغاز
یا سرانگشت سوی لقمه دراز
-
که ز ناگفتنش خلل زاید
یا ز ناخوردنش بجان آید
-
لاجرم حکمتش بود گفتار
خوردنش تندرستی آرد بار
در فضیلت قناعت حکایت چهارم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-فضیلت-قناعت-حکایت-چهارم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3000 تومان)