-
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت
-
دو دوست یکنفس از عمر برنیاسودند
که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاخت
-
چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید
خنک تنی که دل اول نبست و مهر نباخت
-
جماعتی که بپرداختند از ما دل
دل از محبت ایشان نمی توان پرداخت
-
به روی همنفسان برگ عیش ساخته بود
بر آنچه ساخته بودیم روزگار نساخت
-
نگشت سعدی از آن روز گرد صحبت خلق
که بیوفایی دوران اسمان بشناخت
-
گرت چو چنگ به بر درکشد زمانه دون
بس اعتماد مکن کآنگهت زند که نواخت
دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دریغ-صحبت-دیرین-و-حق-دید-و-شناخت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(3500 تومان)
