-
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
-
خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت
-
دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایه ای در دلم انداخت که صد جا بگرفت
-
به دم سرد سحرگاهی من بازنشست
هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت
-
الغیاث از من دل سوخته ای سنگین دل
در تو نگرفت که خون در دل خارا بگرفت
-
دل شوریده ما عالم اندیشه ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت
-
بربود انده تو صبرم و نیکو بربود
بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت
-
دل سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد
سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت
دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/دلم-از-دست-غمت-دامن-صحرا-بگرفت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4000 تومان)