-
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
چون پس پرده می روی پرده صبر می دری
-
حور بهشت خوانمت ماه تمام گویمت
کآدمیی ندیده ام چون تو پری به دلبری
-
آینه را تو داده ای پرتو روی خویشتن
ور نه چه زهره داشتی در نظرت برابری
-
نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویمش این چنین بکن صورت قوس و مشتری
-
چون تو درخت دل نشان تازه بهار و گلفشان
حیف بود که سایه ای بر سر ما نگستری
-
دیده به روی هر کسی برنکنم ز مهر تو
در ز عوام بسته به چون تو به خانه اندری
-
من نه مخیرم که چشم از تو به خویشتن کنم
گر تو نظر به ما کنی ور نکنی مخیری
-
پند حکیم بیش از این در من اثر نمی کند
کیست که برکند یکی زمزمه قلندری
-
عشق و دوام عافیت مختلفند سعدیا
هر که سفر نمی کند دل ندهد به لشکری
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/روی-گشاده-ای-صنم-طاقت-خلق-می-بری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
قلندری
- قلندر
- شخص مجرد و بیقید
- درویش (بی قید در پوشاک و خوراک و طاعات و عبادات)