-
ز من مپرس که در دست او دلت چونست
ازو بپرس که انگشت هاش در خونست
-
و گر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست
-
به حسن طلعت لیلی نگاه می نکند
فتاده در پی بیچاره ای که مجنونست
-
خیال روی کسی در سرست هر کس را
مرا خیال کسی کز خیال بیرونست
-
خجسته روز کسی کز درش تو بازآیی
که بامداد به روی تو فال میمونست
-
چنین شمایل موزون و قد خوش که تو راست
به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزونست
-
اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد
مرا به هر چه تو گویی ارادت افزونست
-
نه پادشاه منادی ز دست می مخورید
بیا که چشم و دهان تو مست و میگونست
-
کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد
از آب دیده تو گویی کنار جیحونست
ز من مپرس که در دست او دلت چونست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ز-من-مپرس-که-در-دست-او-دلت-چونست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)