سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/سر-آن-ندارد-امشب-که-برآید-آفتابی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

    چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

    امشب قصد ندارد که خورشیدی طلوع کند. چه خیال‌هایی از سر ما عبور کرد ولی هیچ خواب به سراغ ما نیامد

  2. به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد

    بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی

    ای صبح! برای چه دیر کرده‌ای؟ که جان من درآمد. به این ترتیب گناه کرده‌ای و همچنین این دیرآمدنت باعث شده که موذنان هم ثوابی نکرده باشند (ثواب اذان گفتن)

  3. نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

    همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی

    خروس در انتظار برای یک بار خواندن، نفسش گرفت. همه بلبلان مردند و فقط یک کلاغ باقی مانده است.

  4. نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم

    که به روی دوست ماند که برافکند نقابی

    می‌دانی به چه دلیل صبح را با بوهای خوش آن، دوست دارم؟ از این رو که صبح همانند صورت یار است؛‌ هنگامی که نقاب از چهره‌اش برداشته باشد.

  5. سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد

    که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی

    خواسته سر من از خدا این است که به پای دوست بیفتد. چرا که مردن در آب بهتر از این است که در آرزوی آب باشی.

  6. دل من نه مرد آنست که با غمش برآید

    مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

    دل من اینقدر توانایی ندارد که بتواند با غم او رویارویی کند. همانگونه که مگس نمی‌تواند عقابی را از پا بیفکند.

  7. نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری

    تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی

    آنقدر گناهکار نیستم که من را به دست دشمن بسپاری؛ اگر هم می‌خواهی مرا عقوبت کنی، با دست خودت این کار را انجام بده (و نه با دست دشمنانم)

  8. دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

    عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی

    ای دوست! عجیب نیست اگر دل تو، که همانند سنگ می‌ماند، تحت تاثیر اشک‌های سعدی متحول شود؛ چرا که حتی سنگ آسیاب هم از شدت اشک‌های سعدی به چرخش در‌می‌آید.

  9. برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن

    که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی

    ای گدای بیچاره! برو به سراغ در خانه دیگری و از در خانه دیگری گدایی کن. چرا که هزار بار بر این در کوفتی و هیچ پاسخی دریافت نکردی.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای سعدی

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اند
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اند
  • پس زمینه شب متن نوشته:  چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرا
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اند
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر ک
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر ک
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
که در آب مرده بهتر

    • بلبلان-هزار

      عندلیب
      هزاردستان
      بلبل
      مرغ چمن
      مرغ سحر
      هزار
      پرنده ایست جزو راسته ٔ گنجشکان متعلق به دسته ٔ دندانی نوکان که قدش تقریباً به اندازه ٔ گنجشک است و رنگش در پشت خاکستری متمایل به قرمز و در زیر شکم متمایل به زرد است . نوکش ظریف و تیز است . این پرنده حشره خوار است و آوازی دلکش دارد