-
قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
-
به ناز خفته چه داند که دردمند فراق
به شب چه می گذراند علی الخصوص غریب
-
به قهر می روم و نیست آن مجال که باز
به شهر دوست قدم در نهم ز دست رقیب
-
پدر به صبر نمودن مبالغت می کرد
کای پسر بس ازین روزگار بی ترتیب
-
جواب دادم ازین ماجرا که ای باب
چو درد من نپذیرد دوا به جهد طبیب
-
مدار توبه توقع ز من که در مسجد
سماع چنگ تأمل کنم نه وعظ خطیب
-
به مکتب ارچه فرستادیم نکو نامد
گرفته ناخن چکنم به زخم چوب ادیب
-
هنوز بوی محبت ز خاکم آید اگر
جدا شود به لحد بند بندم از ترکیب
-
به اختیارندارد سر سفر سعدی
ستم غریب نباشد ز روزگار عجیب
قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/قیامتست-سفر-کردن-از-دیار-حبیب
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)