ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/ما-ترک-سر-بگفتیم-تا-دردسر-نباشد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  1. ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد

    غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد

    ما بی‌خیال سرمان شدیم تا دیگر سردردی نداشته باشیم. بجز اندیشه معشوق، خیال دیگری در جان و سر ما نیست.

  2. در روی هر سپیدی خالی سیاه دیدیم

    بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد

    در هر صورت سفیدی، خالی سیاه دیدیم. هیچ رنگی بالاتر از سیاهی نیست.

  3. رنگ قبول مردان سبز و سفید باشد

    نقش خیال رویش در هر پسر نباشد

    مردان رنگ سفید و سبزه را می‌پسندند. نقش خیال روی او در هر پسری دیده نمی‌شود.

  4. چشم وصال بینان چشمیست بر هدایت

    سری که باشد او را در هر بصر نباشد

    چشم وصال بینان بر هدایت نظر دارد. رازی که در آن است، در هر نظری یافت نمی‌شود.

  5. در خشک و تر بگشتم مثلت دگر ندیدم

    مثل تو خوبرویی در خشک و تر نباشد

    در خشکی و دریا جستجو کردم اما هیچ کس را شبیه تو ندیدم. زیبارویی همانند تو در تمام خشکی و دریاها پیدا نمی‌شود.

  6. شرحت کسی نداند وصفت کسی نخواند

    همچون تو ماه سیما در بحر و بر نباشد

    شرح زیبایی‌های تو را کسی نمی‌داند. اوصاف تو را کسی درک نمی‌کند. همانند تو که صورتی شبیه ماه داری، در دریا و خشکی وجود ندارد.

  7. سعدی به هیچ معنی چشم از تو برنگیرد

    تا از نظر چه خیزد کاندر نظر نباشد

    سعدی به هیچ طریقی چشم از تو برنمی‌دارد. تا ببینیم که از این نگاه کردنش چه چیزی حاصل می‌شود که در نظر نباشد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  • وصال

    وصال
    وصل
    رسیدن به معشوق
    وصال نزد سالکان، مقام وحدت است. وصال نزد عرفا، مرادف با وَصْل و اتصال است.