-
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
صد کاروان عالم اسرار بگذرد
-
مست شراب و خواب و جوانی و شاهدی
هر لحظه پیش مردم هشیار بگذرد
-
هر گه که بگذرد بکشد دوستان خویش
وین دوست منتظر که دگربار بگذرد
-
گفتم به گوشه ای بنشینم چو عاقلان
دیوانه ام کند چو پری وار بگذرد
-
گفتم دری ز خلق ببندم به روی خویش
دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد
-
بازار حسن جمله خوبان شکسته ای
ره نیست کز تو هیچ خریدار بگذرد
-
غایب مشو که عمر گران مایه ضایعست
الا دمی که در نظر یار بگذرد
-
آسایشست رنج کشیدن به بوی آنک
روزی طبیب بر سر بیمار بگذرد
-
ترسم که مست و عاشق و بی دل شود چو ما
گر محتسب به خانه خمار بگذرد
-
سعدی به خویشتن نتوان رفت سوی دوست
کان جا طریق نیست که اغیار بگذرد
هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هر-گه-که-بر-من-آن-بت-عیار-بگذرد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)