-
هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
یا مه به صفای رخ زیبا که تو داری
-
گر شمع نباشد شب دلسوختگان را
روشن کند این غره غرا که تو داری
-
حوران بهشتی که دل خلق ستادند
هرگز نستانند دل ما که تو داری
-
بسیار بود سرو روان و گل خندان
لیکن نه بدین صورت و بالا که تو داری
-
پیداست که سرپنجه ما را چه بود زور
با ساعد سیمین توانا که تو داری
-
سحر سخنم در همه آفاق ببردند
لیکن چه زند با ید بیضا که تو داری
-
امثال تو از صحبت ما ننگ ندارند
جای مگسست این همه حلوا که تو داری
-
این روی به صحرا کند آن میل به بستان
من روی ندارم مگر آن جا که تو داری
-
سعدی تو نیارامی و کوته نکنی دست
تا سر نرود در سر سودا که تو داری
-
تا میل نباشد به وصال از طرف دوست
سودی نکند حرص و تمنا که تو داری
هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/هرگز-نبود-سرو-به-بالا-که-تو-داری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)