-
کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری
-
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری
-
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
متحیرم ندانم که تو خود چه نام داری
-
نظری به لشکری کن که هزار خون بریزی
به خلاف تیغ هندی که تو در نیام داری
-
صفت رخام دارد تن نرم نازنینت
دل سخت نیز با او نه کم از رخام داری
-
همه دیده ها به سویت نگران حسن رویت
منت آن کمینه مرغم که اسیر دام داری
-
چه مخالفت بدیدی که مخالطت بریدی
مگر آن که ما گداییم و تو احتشام داری
-
بجز این گنه ندانم که محب و مهربانم
به چه جرم دیگر از من سر انتقام داری
-
گله از تو حاش لله نکنند و خود نباشد
مگر از وفای عهدی که نه بردوام داری
-
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم
که تو در دلم نشستی و سر مقام داری
-
سخن لطیف سعدی نه سخن که قند مصری
خجلست از این حلاوت که تو در کلام داری
کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کس-از-این-نمک-ندارد-که-تو-ای-غلام-داری
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5500 تومان)