-
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
-
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت
-
صورت یوسف نادیده صفت می کردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
-
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
-
در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
-
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
-
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
-
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
-
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
-
تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/کیست-آن-لعبت-خندان-که-پری-وار-برفت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)