گر تیغ برکشد که محبان همی زنم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گر-تیغ-برکشد-که-محبان-همی-زنم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. گر تیغ برکشد که محبان همی زنم

    اول کسی که لاف محبت زند منم

    اگر شمشیر بکشد و بگوید که می‌خواهم دوستدارانم را بکشم، اولین نفری که از محبت لاف خواهد زد، من خواهم بود.

  2. گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست

    گو سر قبول کن که به پایش درافکنم

    می‌گویند پای دار اگر حیفت نمی‌آید که سرت را بدهی بگو که سرم را از من بپذیر تا در پای او نثار کنم.

  3. امکان دیده بستنم از روی دوست نیست

    اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم

    توانایی اینکه چشمم را به روی دوست ببندم، ندارم. بهتر آنست که گوشی را که قرار است نصیحت بپذیرد، پر کنم.

  4. آورده اند صحبت خوبان که آتشست

    بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم

    گفته‌اند که همنشینی با خوبان، آتش است. برای من این گفته که «خرمن من را خواهند سوزاند (من را بیچاره خواهند کرد)» ارزشی ندارد.

  5. من مرغ زیرکم که چنانم خوش اوفتاد

    در قید او که یاد نیاید نشیمنم

    من آن پرنده باهوشی هستم که هنگامی که در بند او هستم، آنچنان به من خوش می‌گذرد که اصلا به خاطرم نمی‌رسد که نشیمنگاه من کجاست.

  6. دردیست در دلم که گر از پیش آب چشم

    برگیرم آستین برود تا به دامنم

    چنان دردی در دلم است که اگر آستینم را از جلو اشکهایم بردارم، اشک تا پایین لباسم سرازیر می‌شود.

  7. گر پیرهن به درکنم از شخص ناتوان

    بینی که زیر جامه خیالیست یا تنم

    اگر لباس این تن رنجور را بیرون بیاورم، خواهی دید که آیا در زیر این لباس تنها خیال و تصوری باقی مانده است یا جسمی هم در زیر این لباس هست.

  8. شرطست احتمال جفاهای دشمنان

    چون دل نمی دهد که دل از دوست برکنم

    باید احتمال داد که جفاهای دشمنان سر برسد، چراکه دلم نمی‌آید از دوست دل بکنم.

  9. دردی نبوده را چه تفاوت کند که من

    بیچاره درد می خورم و نعره می زنم

    برای کسی که تاکنون دردی را تجربه نکرده است تفاوتی ندارد که من بیچاره در حال درد کشیدن و فریاد زدن هستم.

  10. بر تخت جم پدید نیاید شب دراز

    من دانم این حدیث که در چاه بیژنم

    بر تخت جمشید، شب دراز پیدا نمی‌شود. من که در چاه بیژن افتاده‌ام، این موضوع را می‌دانم.

  11. گویند سعدیا مکن از عشق توبه کن

    مشکل توانم و نتوانم که نشکنم

    به من می‌گویند که ای سعدی! اینچنین نکن و از عشق توبه کن! برایم خیلی سخت است که چنین کنم و قادر نیستم که توبه‌ام را نشکنم.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  • بیاکنم

    آکندن
    بیاکندن
    پرکردن، توی چیزی را پر کردن. سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن، غنی کردن
  • جم

    جمشید
    جم
    پسر تهمورث، چهارمین پادشاه پیشدادی. او هزار سال عمر کرد و مدت پادشاهی او نزدیک هفتصد سال بود. پادشاهی او، دوره تابندگی و درخشش زندگی ایرانیان بوده است. شراب و نوروز و حمام و طبابت و تیروکمان از یادگارهای او هستند. سرانجام به دست ضحاک ماردوش کشته شد.
  • بیژنم

    بیژن
    از پهلوانان نامی ایران در زمان کیخسرو. بیژن، دلداده منیژه دختر افراسیاب شد. هنگامی که افراسیاب از ماجرای میان بیژن و منیژه آگاهی یافت، بیژن را به چاهی تاریک افکند تا آنکه سرانجام رستم به یاری او شتافت و با کمک منیژه او را از این گرفتاری نجات داد.