-
گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم
-
آخر به سرم گذر کن ای دوست
انگار که خاک آستانم
-
هر حکم که بر سرم برانی
سهلست ز خویشتن مرانم
-
تو خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت خویش دانم
-
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد به آشیانم
-
گر خانه محقرست و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
-
گر نام تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم
-
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمی رسانم
-
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
-
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
-
من ترک وصال تو نگویم
الا به فراق جسم و جانم
-
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
-
شیرین زمان تویی به تحقیق
من بنده خسرو زمانم
-
شاهی که ورا رسد که گوید
مولای اکابر جهانم
-
ایوان رفیعش آسمان را
گوید تو زمین من آسمانم
-
دانی که ستم روا ندارد
مگذار که بشنود فغانم
-
هر کس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزمانم
گر دست دهد هزار جانم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گر-دست-دهد-هزار-جانم
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)