-
گرت خویش دشمن شود دوستدار
ز تلبیسش ایمن مشو زینهار
-
که گردد درونش به کین تو ریش
چو یاد آیدش مهر پیوند خویش
-
بد اندیش را لفظ شیرین مبین
که ممکن بود زهر در انگبین
-
کسی جان از آسیب دشمن ببرد
که مر دوستان را به دشمن شمرد
-
نگه دارد آن شوخ در کیسه در
که بیند همه خلق را کیسه بر
-
سپاهی که عاصی شود در امیر
ورا تا توانی بخدمت مگیر
-
ندانست سالار خود را سپاس
تو را هم ندارد ز غدرش هراس
-
به سوگند و عهد استوارش مدار
نگهبان پنهان بر او بر گمار
-
نو آموز را ریسمان کن دراز
نه بگسل که دیگر نبینیش باز
-
چو اقلیم دشمن به جنگ و حصار
گرفتی به زندانیانش سپار
-
که بندی چو دندان به خون در برد
ز حلقوم بیدادگر خون خورد
-
چو برکندی از چنگ دشمن دیار
رعیت به سامان تر از وی بدار
-
که گر باز کوبد در کار زار
بر آرند عام از دماغش دمار
-
وگر شهریان را رسانی گزند
در شهر بر روی دشمن مبند
-
مگو دشمن تیغ زن بر درست
که انباز دشمن به شهر اندرست
گفتار اندر حذر از دشمنی که در طاعت آید
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گفتار-اندر-حذر-از-دشمنی-که-در-طاعت-آید
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(7500 تومان)