-
-
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
-
با خود میگفتم که شاید تنها در خواب بتوانم تصویری از دوست را ببینم. اینک در هنگام صبح، نگاهم به جمال دوست افتاده است.
-
-
-
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
-
مردم هلال ماه را که نشانی از آمدن عید رمضان است، دیدند و برای ما، عید با دیدن آن ابروی کمانی شکل دوست که همچون هلال ماه است، آمده است.
-
-
-
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
از دوستی قامت بااعتدال دوست
-
ما دیگر به سبب دوستی با یار خوش قد و بالای خود، به سرو بلند بالا توجهی نخواهیم کرد
-
-
-
زان بیخودم که عاشق صادق نباشدش
پروای نفس خویشتن از اشتغال دوست
-
به این دلیل از خود بیخود هستم و حال خودم را نمیفهمم که کسی که صادقانه عاشق است، از بس به فکر دوست است، دیگر توجهی به نفس و وجود خودش ندارد.
-
-
-
ای خواب گرد دیده سعدی دگر مگرد
یا دیده جای خواب بود یا خیال دوست
-
ای خواب! دیگر در اطراف چشمان سعدی پیدایت نشود! چرا که چشم یا جای خواب است و یا جای خیال دوست.
-
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/گفتم-مگر-به-خواب-ببینم-خیال-دوست
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(2500 تومان)