یکی را دست حسرت بر بناگوش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/یکی-را-دست-حسرت-بر-بناگوش

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. یکی را دست حسرت بر بناگوش

    یکی با آن که می خواهد در آغوش

    یک نفر به نشانه‌ی حسرت، دستش را بر بناگوشش گذاشته است. یکی هم در آغوش معشوقش جای گرفته است.

  2. نداند دوش بر دوش حریفان

    که تنها مانده چون خفت از غمش دوش

    کسی که سرش را بر شانه‌ی محبوبش گذاشته است، نمی‌فهمد که عاشق دور مانده از معشوق، دیشب از غم او چطور خوابید

  3. نکوگویان نصیحت می کنندم

    ز من فریاد می آید که خاموش

    آنان که به خوبی و راستی پند می‌دهند، مرا نصیحت می‌کنند و از جانب من فریاد می‌آید که ساکت شوید.

  4. ز بانگ رود و آوای سرودم

    دگر جای نصیحت نیست در گوش

    از شدت صدای رود و آواز سرود، دیگری جایی برای نصیحت در گوشم باقی نمانده است.

  5. مرا گویند چشم از وی بپوشان

    ورا گو برقعی بر خویشتن پوش

    به من می‌گویند که به او نگاه نکن. به او بگو که روبنده‌ای بپوشد و چهره‌اش را پنهان کند.

  6. نشانی زان پری تا در خیالست

    نیاید هرگز این دیوانه با هوش

    تا وقتی که از آن پری زیبارو، نقشی در خیال این دیوانه باقی است، هرگز سر عقل نمی‌آید (در قدیم اعتقاد داشته‌اند که دیوانگان با دیدن پری، دیوانه شده اند)

  7. نمی شاید گرفتن چشمه چشم

    که دریای درون می آورد جوش

    درست نیست که چشمه‌ی چشم را ببندیم و گریه نکنیم چرا که اگر آن را ببندیم، دریای درونمان به جوش خواهد آمد.

  8. بیا تا هر چه هست از دست محبوب

    بیاشامیم اگر زهرست اگر نوش

    بیا تا هر چه که محبوب به دستمان داد، چه زهر باشد و چه شهد، بنوشیم.

  9. مرا در خاک راه دوست بگذار

    بر او گو دشمن اندر خون من کوش

    من را در خاک راه دوست قرار بده و به او بگو بیاید و من را همچون دشمنی بکشد

  10. نه یاری سست پیمانست سعدی

    که در سختی کند یاری فراموش

    سعدی از آن نوع دوستان سست پیمانی نیست که در سختی‌ها دوستی را فراموش می‌کنند.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  • رود

    رود
    سازی زهی، مطلق ساز و غنا، سرور و شادمانی، تار ساز. در قدیم برخی رشته‌‌های تار از روده گوسفند ساخته می‌شده است و از این رو، آن را رود می‌نامیده‌اند.
  • پری

    پری
    موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،ضد دیو. قالباً به صورت زنی بسیار زیبا تصور شده است.