-
-
یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که می خواهد در آغوش
-
یک نفر به نشانهی حسرت، دستش را بر بناگوشش گذاشته است. یکی هم در آغوش معشوقش جای گرفته است.
-
-
-
نداند دوش بر دوش حریفان
که تنها مانده چون خفت از غمش دوش
-
کسی که سرش را بر شانهی محبوبش گذاشته است، نمیفهمد که عاشق دور مانده از معشوق، دیشب از غم او چطور خوابید
-
-
-
نکوگویان نصیحت می کنندم
ز من فریاد می آید که خاموش
-
آنان که به خوبی و راستی پند میدهند، مرا نصیحت میکنند و از جانب من فریاد میآید که ساکت شوید.
-
-
-
ز بانگ رود و آوای سرودم
دگر جای نصیحت نیست در گوش
-
از شدت صدای رود و آواز سرود، دیگری جایی برای نصیحت در گوشم باقی نمانده است.
-
-
-
مرا گویند چشم از وی بپوشان
ورا گو برقعی بر خویشتن پوش
-
به من میگویند که به او نگاه نکن. به او بگو که روبندهای بپوشد و چهرهاش را پنهان کند.
-
-
-
نشانی زان پری تا در خیالست
نیاید هرگز این دیوانه با هوش
-
تا وقتی که از آن پری زیبارو، نقشی در خیال این دیوانه باقی است، هرگز سر عقل نمیآید (در قدیم اعتقاد داشتهاند که دیوانگان با دیدن پری، دیوانه شده اند)
-
-
-
نمی شاید گرفتن چشمه چشم
که دریای درون می آورد جوش
-
درست نیست که چشمهی چشم را ببندیم و گریه نکنیم چرا که اگر آن را ببندیم، دریای درونمان به جوش خواهد آمد.
-
-
-
بیا تا هر چه هست از دست محبوب
بیاشامیم اگر زهرست اگر نوش
-
بیا تا هر چه که محبوب به دستمان داد، چه زهر باشد و چه شهد، بنوشیم.
-
-
-
مرا در خاک راه دوست بگذار
بر او گو دشمن اندر خون من کوش
-
من را در خاک راه دوست قرار بده و به او بگو بیاید و من را همچون دشمنی بکشد
-
-
-
نه یاری سست پیمانست سعدی
که در سختی کند یاری فراموش
-
سعدی از آن نوع دوستان سست پیمانی نیست که در سختیها دوستی را فراموش میکنند.
-
یکی را دست حسرت بر بناگوش
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/یکی-را-دست-حسرت-بر-بناگوش
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
رود
- رود
- سازی زهی، مطلق ساز و غنا، سرور و شادمانی، تار ساز. در قدیم برخی رشتههای تار از روده گوسفند ساخته میشده است و از این رو، آن را رود مینامیدهاند.
پری
- پری
- موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،ضد دیو. قالباً به صورت زنی بسیار زیبا تصور شده است.