-
باغبان مژده ی گل می شنوم از چمنت
-
قاصدک کو که سلامی برساند ز منت
-
وقت آن است که با نغمه ی مرغان سحر
-
پر و بالی بگشایی به هوای وطنت
-
خون دل خوردن و دلتنگ نشستن تا چند
-
دیگر ای غنچه برون آر سر از پیرهنت
-
آبت از چشمه ی دل داده ام ای باغ امید
-
که به صد عشوه بخندند گل و یاسمنت
-
بوی پیراهن یوسف ز صبا می شنوم
-
مژده ای دل که گلستان شده بیت الحزنت
-
بر لبت مژده ی آزادی ما می گذرد
-
جان صد مرغ گرفتار فدای دهنت
-
دوستان بر سر پیمان درست اند بیا
-
که نگون باد سر دشمن پیمان شکنت
-
خود به زخم تبر خلق در آمد از پای
-
آن که می خواست کزین خاک کند ریشه کنت
-
بشنو از سبزه که در گوش گل تازه چه گفت
-
با بهار آمدی ای به ز بهار آمدنت
-
بنشین در غزل سایه که چون ایت عشق
-
از سر صدق بخوانند به هر انجمنت