-
ای میان سخنهای سبز نجومی
-
برگ انجیر ظلمت
-
عفت سنگ را می رساند
-
سینه آب در حسرت عکس یک باغ
-
می سوزد
-
سیب روزانه
-
در دهان طعم یک وهم دارد
-
ای هراس قدیم
-
در خطاب تو انگشت های من ازهوش رفتند
-
امشب
-
دستهایم نهایت ندارند
-
امشب از شاخه های اساطیری
-
میوه می چینند
-
امشب
-
هر درختی به اندازه ترس من برگ دارد
-
جرات حرف در هرم دیدار حل شد
-
ای سرآغازهای ملون
-
چشم های مرا در وزش های جادو حمایت کنید
-
من هنوز
-
موهبتهای مجهول شب را
-
خواب می بینم
-
من هنوز
-
تشنه آبهای مشباک
-
هستم
-
دگمه های لباسم
-
رنگ اوراد اعصار جادوست
-
درعلفزار پیش از شیوع تکلم
-
آخرین جشن جسمانی ما به پا بود
-
من در این جشن جسمانی موسیقی اختران را
-
از درون سفالینه ها می شنیدم
-
و نگاهم پر از کوچ جادوگران بود
-
ای قدیمی ترین عکس نرگس در ایینه حزن
-
جذبه تو مرا همچنان برد
-
تا هوای تکامل
-
شاید
-
در تب حرف آب بصیرت بنوشیم
-
زیر ارث پرکنده شب
-
شرم پاک روایت روان است
-
در زمان های پیش از طلوع هجاها
-
محشری از همه زندگان بود
-
از میان تمام حریفان
-
فک من از غرور تکلم ترک خورد
-
بعد من که تا زانو
-
در خلوص سکوت نباتی فرو رفته بودم
-
دست و رو در تماشای اشکال شستم
-
بعد در فصل دیگر
-
کفش های من از لفظ شبنم
-
تر شد
-
بعد وقتی که بالای سنگی نشستم
-
هجرت سنگ را از جوار کف پای خود می شنیدم
-
بعد دیدم که از موسم دست هایم
-
ذات هر شاخه پرهیز میکرد
-
ای شب ارتجالی
-
دستمال من از خوشه خام تدبیر پر بود
-
پشت دیوار یک خواب سنگین
-
یم پرنده که از انس ظلمت می آمد
-
دستمال مرا برد
-
اولین ریگ الهام در زیر پایم صدا کرد
-
خون من میزبان رقیق فضا شد
-
نبظ من در میان عناصر شنا کرد
-
ای شب
-
نه چه می گویم
-
آب شد جسم سرد مخاطب در اشراق گرم دریچه
-
سمت انگشت من با صفا شد