-
صبح است
-
گنجشک محض می خواند
-
پاییز روی وحدت دیوار
-
اوراق می شود
-
رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را
-
از خواب می پراند
-
یک سیب درفرصت مشباک زنبیل می پوسد
-
حسی شبیه غربت اشیا
-
از روی پلک می گذرد
-
بین درخت و ثانیه سبز
-
تکرار لاجورد با حسرت کلام می آمیزد
-
اما ای حرمت سپیدی کاغذ
-
نبض حروف ما
-
در غیبت مرکب مشاق می زند
-
در ذهن حال جاذبه شکل از دست می رود
-
باید کتاب رابست
-
باید بلند شد
-
درامتداد وقت قدم زد
-
گل را نگاه کرد
-
ابهام را شنید
-
باید دوید تا ته بودن
-
باید به بوی خاک فنا رفت
-
باید به ملتقای درخت و خدا رسید
-
باید نشست
-
نزدیک انبساط جایی میان بیخودی و کشف