-
عصر
-
چند عدد سار
-
دور شدند ازمدار حافظه کاج
-
نیکی جسمانی درخت به جا ماند
-
عفت اشراق روی شانه من ریخت
-
حرف بزن ای زن شبانه موعود
-
زیر همین شاخه های عاطفی باد
-
کودکی ام رابه دست من بسپار
-
در وسط این همیشه هیا سیاه
-
حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ
-
خون مرا پر کن از ملایمت هوش
-
نبض مرا روی زبری نفس عشق
-
فاش کن
-
روی زمین های محض
-
راه برو تا صفای باغ اساطیر
-
در لبه فرصت تلالو انگور
-
حرف بزن حوری تکلم بدوی
-
حزن مرا در مصب دور عبارت
-
صاف کن
-
در همه ماسه های شور کسالت
-
حنجره آب را رواج بده
-
بعد
-
دیشب شیرین پلک را
-
روی چمن های بی تموج ادراک
-
پهن کن