-
درها به طنین های تو وا کردم
-
هر تکه را جایی افکندم پر کردم هستی ز نگاه
-
بر لب مردابی پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم رفتم به نماز
-
در بن خاری یاد تو پنهان بود برچیدم پاشیدم به جهان
-
بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن و به خود گستردن
-
و شیاریدم شب یک دست نیایش افشاندم دانه راز
-
و شکستم آویز فریب
-
و دویدم تاهیچ و دویدم تاچهره مرگ تاهسته هوش
-
و فتادم بر صخره درد از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم لرزیدم
-
وزشی می رفت از دامنه ای گامی همره او رفتم
-
ته تاریکی تکه خورشیدی دیدم خوردم وز خود رفتم و رها بودم