-
روزی که دانش لب آب زندگی می کرد
-
انسان در تنبلی لطیف یک مرتع
-
با فلسفه های لاجوردی خوش بود
-
در سمت پرنده فکر می کرد
-
با نبض درخت او می زد
-
مغلوب شرایط شقایق بود
-
مفهوم درشت شط در قعر کلام او تلاطم داشت
-
انسان در متن عناصر می خوابید
-
نزدیک طلوع ترس بیدار می شد
-
اما گاهی آواز غریب رشد در مفصل ترد لذت می پیچید
-
زانوی عروج خاکی می شد
-
آن وقت انگشت تکامل
-
در هندسه دقیق اندوه تنها می ماند