آهختن

آهختن
آهیختن
آختن
کشیدن، برکشیدن، بیرون کشیدن، برآوردن
1

کاربردهای آهختن

  • چو نتوان بر افلاک دست آختن

    ضروری است با گردشش ساختن

  • گرش بر فریدون بدی تاختن

    امانش ندادی به تیغ آختن

  • ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای

    دشمن از دوست ندانسته و نشناخته ای

  • در صحبت رفیق بدآموز همچنان

    کاندر کمند دشمن آهخته خنجری