کاربردهای سدره
-
همائی تو و سدره ات آشیانست
مکن خیره بر کرکسان میهمانی
-
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
-
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
-
من ز سدره منتهی بگذشته ام
صد هزاران ساله زان سو رفته ام
-
هر درختی شاخ بر سدره زده
سدره چه بود از خلا بیرون شده
-
چون از سر سدره بر گذشتی
اوراق حدوث در نوشتی
-
همای همت او طایر همایونست
که روز و شب همه بر سدره میکند طیران
-
چون بوم بدخبر مفکن سایه بر خراب
در اوج سدره کوش که فرخنده طایری
-
سدره ز آرایش صدرت زهیست
عرش در ایوان تو کرسی نهیست