عذرا

عذرا
بکر، دوشیزه، تازه، دست نخورده، غیر قابل نفوذ
پیدا، آشکار
به تنهایی
معشوقه وامق
1

کاربردهای عذرا

  • به دعوی چنان ناوک انداختی

    که عذرا به هر یک دو انداختی

  • وامق چو کارش از غم عذرا به جان رسید

    کارش مدام با غم و آه سحر فتاد

  • به عذرا درد وامق می نمایم

    به لیلی حال مجنون می نویسم