ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/ای-غایب-از-نظر-به-خدا-می-سپارمت

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

    جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

    ای که در جلو چشمانم نیستی! تو را به خدا می‌سپارم. آتش به جانم زدی و با این حال، تو را از جان و دل دوست می‌دارم.

  2. تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

    باور مکن که دست ز دامن بدارمت

    خیال نکن تا لحظه‌ای که دامن کفنم زیر خاک می‌رود، دست از دامن تو برمی‌دارم ( تا زمان مرگم امیدم به توست)

  3. محراب ابرویت بنما تا سحرگهی

    دست دعا برآرم و در گردن آرمت

    ابروانت را که سمت و سوی نیایش ما است، نشان بده تا در این هنگام سحر، از دعا کردن دست بکشم و دست بر گردنت بیاویزم.

  4. گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی

    صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

    حتی اگر لازم باشد که به نزد هاروت بروم تا از او جادویی بیاموزم، این کار را خواهم کرد تا تو را بیاورم.

  5. خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب

    بیمار بازپرس که در انتظارمت

    ای درمانگرِ بی‌وفا! می‌خواهم که نزد تو بمیرم. بیمارت را صدا بزن که در انتظار تو هستم.

  6. صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار

    بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت

    در کنارم، با اشک چشمانم صد جوی درست کرده‌ام به امید آنکه تخم محبتم را در دلت بکارم.

  7. می گریم و مرادم از این سیل اشکبار

    تخم محبت است که در دل بکارمت

    گریه می‌کنم و هدفم از سیلاب اشکم این است که تخم محبت را در دلت بکارم

  8. بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل

    در پای دم به دم گهر از دیده بارمت

    از روی بزرگواری مرا به نزد خود بپذیر تا هر لحظه گوهر اشکانم را با سوز دل به پایت بریزم.

  9. حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست

    فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت

    ای حافظ! شراب و شاهد و رندی در شأن تو نیست؛ خلاصه! این رفتارها را داری ولی من از این کارهایت چشم پوشی می‌کنم.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم محبت است که در دل بکارمت
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرا
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم محبت است که در دل بکارمت
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرا
  • پس زمینه شب متن نوشته:  جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم محبت است که در دل بکارمت
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرادم
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم محبت است که در دل بکارمت
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
فی الجمله می کنی و فرو می گذارمت ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرا
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکا
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخم
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
تخ

    • هاروت

      هاروت
      ماروت
      عزازیل
      سه فرشته‌ای که خداوند به زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند وگرنه تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی دانست که نمی‌تواند از عهده این امتحان برآید و عذر خواست و معاف شد اما دو فرشته دیگر به این ماموریت ادامه دادند.
      هاروت و ماروت به مأموریت خود ادامه دادند و فریب زنی را خوردند، شراب نوشیدند و به پادافره این کردار در چاه بابل معلق شدند و تا روز رستاخیز بدین حال خواهند ماند.
    • بابلی

      بابل
      شهری است در وسط عراق که سحر و جادو و شراب به آن منسوب شده است.
    • بارم ده

      بار دادن
      اجازه دادن
      به حضور پذیرفتن
      میوه دادن
    • شاهد

      شاهد
      خوبروی، زیبا چهره